Friday, February 17, 2006

ترم جدید

بازم مثل همیشه تو انتخاب واحد هول زدم و 20 تا برداشتم. ترم 6 من هم بالاخره اومد. از فردا شروع میشه. روز از نو روزی از نو. دوباره رفتن به سمنان. کلاس. درس. 8 صبح. 8 شب. خستگی. خواب. عذاب وجدان برای مطالعه نکردن و انبار کردن درسها.رفتن به جلسه بعدی و نگاه کردن درس جدید مثل احمق هایی که میخوان بدون خوندن درس جلسه قبل درس جدید رو سر کلاس یاد بگیرن تا دیگه نخوان تو خونه زحمت به فلان جاشون بدن و درس بخونن. تازه باید از دید استادهم مخفی بشی که نکنه یه سوالی ازت بپرسه و تابلو بشی که هر را از بر تشخیص نمیدی. اگرم دیگه از دستت در رفت و استاد تو چشات نگاه کرد خیلی آروم کله مبارک رو تکون بدی که پنداری خودت در این زمینه چند رساله نوشتی و چندین دعوت نامه از سمینارهای معتبر دانشگاهی برای سخنرانی داشته ای. کارشناسی ارشد لعنتی که از حالا کابوسش به جونم افتاده. ولی چندتا درس رو خیلی دوست دارم. فولاد 2 که خیلی دلم براش تنگه و استاد باهالش دکتر کافی. بتن2 ودکتر خیرالدین متکبر و بیشعور ولی دلسوز و باسواد و آپتودیت. ترابری و روسازی راه رو هم دوست دارم زودتر ببینم که چی تو چنته دارن. از الان میدونم طراحی معماری و مهدوی میخوان دهنمو بزنن و همه وقتم رو تلف کنن. به کلم افتاده بناهای آبی رو حذف کنم تا بعد از 5 ترم سنت شکنی کنمو واین ترم 17 واحد کنم تا بجای کمیمت علم به کیفیت علم بپردازم!!!1
بقیه داستانو تو پست بعدی نوشتم تا این پست خیلی طولانی نشه.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home