Monday, March 21, 2005

مهرشاد


چه کسی دست من را از مهتاب جدا کرد
چه کسی حرمت شبهای سفیدم را شکست
چه کسی آفتاب بوسهایت را دزدید
چه کسی مهربانی را رسوا کرد
چه کسی میان ما جدایی افکند
چه کسی حزن دلم را به روی خط خونم نشاند
چه کسی رگهای مرا بی روح تر از نوای تو کرد
چه کسی میان ما جدایی افکند
بگوکه بود آن کس
آن کس که سایه آفتاب معرفت را دزدید
آن کس که داغ دلم را با سرود شکستن توآغاز کرد
نفرین براو باد نفرین بر دستهای شومش
نفرین بر قدمهای خاکستری اش باد
چه کسی ساقه های مارا از بی آبی خشکاند
چه کسی چشمهای ما را از نگاهت پرداد
چه کسی گیسوانت را از حضورم ترساند
چه کسی دست سرنوشت را برایم برگرداند
روزگارش تهی تر از احساس تهی
احساسش دردناکتر از احساس من

((مریم61))


0 Comments:

Post a Comment

<< Home