مهرشاد
چه کسی دست من را از مهتاب جدا کرد
چه کسی حرمت شبهای سفیدم را شکست
چه کسی آفتاب بوسهایت را دزدید
چه کسی مهربانی را رسوا کرد
چه کسی میان ما جدایی افکند
چه کسی حزن دلم را به روی خط خونم نشاند
چه کسی رگهای مرا بی روح تر از نوای تو کرد
چه کسی میان ما جدایی افکند
بگوکه بود آن کس
آن کس که سایه آفتاب معرفت را دزدید
آن کس که داغ دلم را با سرود شکستن توآغاز کرد
نفرین براو باد نفرین بر دستهای شومش
نفرین بر قدمهای خاکستری اش باد
چه کسی ساقه های مارا از بی آبی خشکاند
چه کسی چشمهای ما را از نگاهت پرداد
چه کسی گیسوانت را از حضورم ترساند
چه کسی دست سرنوشت را برایم برگرداند
روزگارش تهی تر از احساس تهی
احساسش دردناکتر از احساس من
((مریم61))
0 Comments:
Post a Comment
<< Home